| تعداد نشریات | 45 | 
| تعداد شمارهها | 1,420 | 
| تعداد مقالات | 17,542 | 
| تعداد مشاهده مقاله | 56,699,222 | 
| تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 18,806,388 | 
رئالیسم انتقادی لوکاچ و جایگاه هنر تحت لوای ایدههای طبقه بورژوا | ||
| مجله پژوهش های فلسفی | ||
| مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 25 فروردین 1404 | ||
| نوع مقاله: مقاله علمی- پژوهشی | ||
| شناسه دیجیتال (DOI): 10.22034/jpiut.2025.65861.4000 | ||
| نویسندگان | ||
| سیوان نیکپی1؛ علی سلمانی* 2 | ||
| 1دانشگاە بوعلی سینا همدان | ||
| 2گروه فلسفه هنر، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه بو علی سینا | ||
| چکیده | ||
| هنر در نظام فکری لوکاچ جایگاهی شناخت شناسانه دارد. هنرمند باید به شناخت کلی برسد و یا نهایتا مسیر این آگاهی را بپیماید. نویسنده رئالیست همان سوژه پرولتاریا است که روند به خودآگاهی رسیدن را طی میکند و با خلق آثار زیبا و بازتاب واقعگرایانه تمامیت، پرولتاریا را جهت انکشاف و فهم تضادهای جوامع سرمایهداری و همچنین درک جایگاه خود در مقام نیروی اجتماعی یاری میرساند. اساسا ارزش آثار هنری در میزان نایل شدن به درک تمامیت سیستم به مثابه پیوستاری یکپارچه است و زمانی به غایت خود میرسد که سوسیالیسم به طور کامل متحقق شده باشد و هنرمند بتواند آن را به مثابه هستندهای مستقل بازتاب دهد. از نظر لوکاچ رئالیسم انتقادی و نویسندگان این نحله به فهم کلیت سیستم نایل شده و توانستهاند آن را بازتاب دهند. در این پژوهش با گردآوری اطلاعات و دادههای کتابخانهای و با روش توصیفی – تحلیلی، به این سوال پاسخ دادهایم اگر ایده-های مسلط، ایدههای طبقه بورژوا است، پرولتاریا چگونه میتواند به شناخت کلی برسد و دست به تغییر و تحول مناسبات بزند؟ همچنین نویسندگانی که متعلق به طبقه بورژوا هستند چگونه به درک و شناخت کلیت نایل شدهاند؟  | ||
| کلیدواژهها | ||
| رئالیسم انتقادی؛ طبقه بورژوا؛ پرولتاریا؛ شیوارگی؛ مدرنیسم | ||
| 
			 آمار تعداد مشاهده مقاله: 262 			 | 
		||